طلا
همانطور که در تفسیر ماه گذشته پیشبینی شده بود، طلا از منطقه متوسط 1150 دلار آمریکا یک رالی به راه انداخت و توانست تا 1225.00 دلار افزایش یابد و پس از فروکش کردن پوشش کوتاه و پایان یافتن معامله از سطوح پایینتر، از بخار خارج شود. جای تعجب نیست که کاتالیزور اصلی دوباره اعداد نادری بود که از ایالات متحده در رابطه با عملکرد اقتصادی آن و زمان بندی دوباره و دوباره برای اولین افزایش بهره ایالات متحده منتشر می شد. آیا قرار است ژوئن باشد یا سپتامبر یا حتی دسامبر، همانطور که برخی اکنون شروع به پیشنهاد می کنند؟
در نتیجه، بازار طلا همچنان به چرخش خود ادامه میدهد، زیرا تلاش میکند به ظاهراً هر دادهای که از ایالات متحده، یورولند و چین میآید واکنش نشان دهد. نوسانات حاصل از آن را به بازاری تبدیل میکند که برای افراد کمقلب نیست و نوسانات 10 دلاری تقریباً عادی برای هر جلسه معاملاتی است. در شرایط یورو، استرلینگ و AUD، بازار با نوسانات بیشتری همراه است و طلای AUD در محدودههای تا 30 AUD در روز حرکت میکند و AUD در هر عددی که ظاهر میشود نیز بالا میرود. این واقعاً اقدام قیمتی پایدار نیست و در محدوده ای قرار می گیرد، اما سوال بزرگ این است که آن محدوده چه خواهد بود.
در بازار طلای دلار به نظر می رسد مقاومت خوبی تا 1220 دلار وجود دارد و در پایین ترین سطح 1190 حمایت می شود. به طور واقع بینانه، انصراف از این واقعیت که نرخ بهره در ایالات متحده افزایش می یابد، احتمالاً مهم ترین محرک کلی قیمت طلا است و در حال حاضر تقریباً قیمت گذاری شده است. سرعت و گستردگی افزایش نرخ بیشتر در آینده اهمیت بیشتری خواهد داشت و به محض وقوع اولین افزایش به سرعت در کانون توجه قرار خواهد گرفت.
شکی نیست که صندوق های تامینی و سایر معامله گران از محیط نرخ بهره پایین در ایالات متحده برای استقراض دلار و سرمایه گذاری در طیف وسیعی از محصولات (شامل کالاهایی مانند طلا، نقره، PGMs و فلزات اساسی) استفاده می کنند. افزایش قابل توجه نرخ نه تنها پول نقد را گرانتر می کند، بلکه بر محصولات سرمایه گذاری شده برای عملکرد بهتر و ایجاد بازدهی که سرمایه گذاری در آنها را توجیه می کند، فشار می آورد.
طلا می تواند در نتیجه این تغییر پارادایم که فشار بیشتری را بر تولیدکنندگان آمریکایی وارد می کند که در حال حاضر با حاشیه های ناچیز و پوششی کم یا بدون پوشش برای محافظت از آنها در زمان کاهش قیمت ها دست و پنجه نرم می کنند، آسیب ببیند.
نجات دهنده طلای ارزهای دیگر این است که کاهش ارزش آنها در مواجهه با بهبود دلار آمریکا تا حدودی ضربه را کاهش می دهد و افت قیمت در یورو، استرلینگ و دلار استرالیا احتمالا به اندازه طلای آمریکا نخواهد بود.
در حال حاضر شاهد چنین تأثیری با افزایش نسبتاً اندک طلای ایالات متحده در روزهای اخیر، همراه با فروش یورو و پوند هستیم که طلای یورو را 3.50 درصد و طلای استرلینگ را بیش از 2.00 درصد افزایش داد.
خطرات اصلی این سناریو که میتواند باعث افزایش قیمت طلای دلار آمریکا شود، یک بحران جدی ژئوپلیتیکی است (اگرچه ما قبلاً چند مورد از این موارد را دیدهایم و اثرات آن کوتاهمدت بوده است) یا دوباره سقوط کامل اقتصاد ایالات متحده از ریل. .

نقره ای
نقره چند تلاش شجاعانه برای صعود در طول ماه انجام داد و حتی در چند مورد از طلا پیشی گرفت، اما در نهایت در برابر فشار فروش بیخطری که به نظر میرسد در حال حاضر بخشی از بازار نقره است، تسلیم شد.
احتمالاً بزرگترین مشکل ذاتی آن این واقعیت است که بخش بزرگی از تولید نقره در سراسر جهان به عنوان محصول جانبی تولید طلا یا فلزات پایه به دست می آید. بنابراین، از دیدگاه تولیدکنندگان، آنها میتوانند در حسابهای فلزی خود ذخایر نقره ایجاد کنند و در صورت افزایش قیمت، آن را فرصتطلبانه بفروشند. این مشکل اکنون با نفوذ تولیدکنندگان نقره خالص تشدید شده است، که از فروش و قفل کردن قیمتهای آتی در سطوحی که حاشیه سود را تضمین میکنند خوشحال هستند. آنها تحت فشار سهامداران و سرمایه گذارانی که معدنچیان طلا با آن مواجه هستند، تحت فشار قرار نمی گیرند، جایی که اغلب این استدلال مطرح می شود که آنها به هیچ وجه نباید محافظت کنند بلکه “آسمان آبی” را وارونه رها کنند تا سهام در یک محیط طلای صعودی عملکرد بهتری داشته باشند. متأسفانه این اغلب بر خلاف رویکرد عملگرایانه به سرپرستی شرکت است که نشان می دهد فروش برخی از تولیدات به جلو با قیمتی بالاتر از هزینه تولید، مدیریت محتاطانه یک تجارت معدنی است.

پلاتین و پالادیوم
پلاتین و پالادیوم تا حد زیادی در بازار فعلی فقط در محدوده معاملاتی هستند که بخش عمده ای از تقاضای سوداگرانه ETF برآورده شده است و تعادل اساسی عرضه/تقاضا دوباره به محرک اصلی قیمت ها تبدیل شده است. به رسمیت شناختن مسائل نقدینگی برای هر دوی این فلزات احتمالاً بسیاری از شور و شوق سفتهبازی PGM را فرو نشانده است، زیرا معاملهگران تشخیص میدهند که مدیریت موقعیتها (و بهویژه موقعیتهای بزرگ) در بازارهایی که عمق اساسی در معاملات اساسی خود ندارند دشوار است. حجم و تعداد کمی از تولیدکنندگان فیزیکی و کاربران نهایی نسبت به بازارهای عمیق بزرگ مانند طلا.


نوشته مایک وارد اولین بار در مجله Jewellery World Magazine Edition جولای 2015 ظاهر شد.